Erfan bad boy
شــــــــام کفش شوهر خوب تو شهر حیف نون اینا (!) برای دوشیدن شیر گاو 30 نفر لازمه. یک نفر سر پستونای گاو را می گیره و 29 نفر گاو رو بالا و پایین می کنن! یارو زبونش می گرفته، می ره داروخونه می گه: آقا دیب داری؟ رئیس می پرسه: دیب دیگه چیه؟ ادامه مطلب رو بزن تا بفهمی دیب چیه!!! باتشکر از احمد فرخ نیا مدیریت وبلاگ پاتوق پسرای توخس !(اسمش تو پیوندهام هست ) ســــــــري جـــــديـــد جـــــــــوك(7) چند تا توله سگ برای باباشون تولد می گیرن روی کیک می نویسن: پدرسگ! تولدت مبارک! يه مرد نود و پنج ساله (همون پير سگ سابق) واسه چك آپ ميره پيش دكتر. دكتر يه كم معاينش ميكنه و ميگه: خوب حاج آقا، اين روزا حالتون چطوره، مشكلي چيزي از نظر جسمي نداشتين كه بحمدالله؟ دل من باز گريست قلب من باز ترک خورد و شکست باز هنگام سفر بود و من از چشمانت ميخواندم که به آسانی از اين شهر سفر خواهی کرد و از اين عشق گذر خواهی کرد نمي خواستم بنويسم اما فك كردم اين جوري بيشتر از شدت استرس مي ميرم ... ********** عصري كه مي خوام برم خونه تصميم مي گيريم كه براي همسري كيك بخرم ... ميرم قنادي ... يه كيك كوچولوي نسكافه اي مي خرم و ميگم روش بنويسه همسريه عزيزم تولدت مبارك ... ميرسم خونه ... همسري هم قبل از من رسيده و چايي دم كرده كلي از اين كه من كيك خريدم ذوق ميكنه ... ميگه خيلي دلش مي خواسته كه من كيك خريده باشم ... همسري شمع فوت مي كنه و عكس مي اندازيم ... تندي چايي ميريزم و با كيك مي خوريم ... خواهر شوهري كوچيكه زنگ ميزنه ... منم تو اشپزخونه دارم گوشت تفت مي دم ... ميخوام براي شام باقالي پلو با گوشت درست كنم ... به همسري ميگه امسال تو گرفتاري نميايم خونه تون ... يه شب خونه مامان هديه تون رو ميديم ... همسري ناراحت ميشه ميگه خجالت بكش ... يعني يه مهمون نمي تونم دعوت كنم ؟! به همسري ميگم بگو همين امشب بيان خوب ! خودم گوشي رو مي گيرم و براي شام دعوتشون مي ك� صبحگاه: به یه خانمی سینش درد میکرده میره پیش دکتر میگه اقای دکتر سینم خیلی درد میکنه اینقدر در د میکنه که میخوام بکنمش بندازم جلو گربه بعد دکتره میگه میو میو میو خداوند در قزوین به موسی گفت عصایت را بیفکن - موسی عصایش را به زمین انداخت و خداوند گفت حالا اگه جرات داری برش دار!!!!!!!!!!!!!!!!!!! زلیخا گفت :یا لا......... یا لا......یه بوس می خوام ....یا لا یوزار سیف گفت:من زلیخا نمی خوام ..همسر آمون نمی خوام... یک زن قرتی نمی خوام...زنی رو می خوام که تک باشه ...سوار سمند زرد باشه...باباش هم خیلی پولدار باشه به یه ترکی میگن چرا زمانی که فلسطینی ها رو دارن به قتل میرساند چرا نمیایی اسراییلی ها رو بکشی ترکه میگه تركه سر مرز یه عراقیه رو اسیر میگیره. همینجور كه داشته میبردتش، یه دفعه یه خمپاره میخوره بغلشون دست عراقیه كنده میشه. عراقیه میگه: بگذار من این دستمو بندازم تو كشور خودم. تركه دلش میسوزه، میگه باشه. یكم دیگه میرن، دوباره یه خمپاره میخوره اون یكی دست عراقیه هم كنده میشه. باز عراقیه میگه بگذار من این دستم رو هم بندازم تو وطن خودم، تركه هم میگه باشه. بعد یه تركش دیگه میخوره پای عراقیه هم كنده میشه، ورش میداره میندازه اونور مرز. یه دفعه تركه تفنگ رو می� زن رشتیه میره بالای پشت بوم لباسا رو پهن کنه، همسایشون بهش میگه: میدی؟! زنه میگه: خفه شو مرتیکه بی ناموس! دوباره فرداش رفته بوده بالای پشتبون، همسایهه مگیه: میدی؟! باز زنه می گه: گمشو مرتیکه نکبت! خلاصه چند باراین ماجرا تکرار میشه، تا اینکه زنه میره قضیه روبه شوهرش میگه. شوهرش بهش میگه اگه دوباره اینو گفت، بگو: آره میدم! روز بعد زنه میره بالا پشتبوم، دوباره همسایهه بهش میگه: میدی؟! زنه هم میگه: آره! میدم، خوبم میدم! یارو میگه: برو به اون شوهر قرمساقت بده که انقدر زن ما رو نکنه!! يه بار يه بچه از باباش ميپرسه : بابائی وقتی شما با مامانی ميرفتين ماه عسل من هم بودم ، بابائه ميگه آره عزيزم تو هم بودی ... رفتنی پيش من بودی ، برگشتنی پيش مامانت! ترکه دوست دخترش رو میاره خونش براش یه قهوه می ریزه دوست دخترش می گه نمی خورم ترکه میگه اینجا نمی تو اين دوره زمونه هر كي با يه چيزي حال ميكنه... ازش كه مي پرسم ميگه حافظ...چاي تو قوري لعابي...زير لحاف كرسي... بهش ميگم يه شعر از حافظ بخون... انگار ميخواد استخاره بگيره... با هزار زحمت عينك ذره بينيشو رودماغش تنظيم ميكنه... چار پنج تا به به ميكنه... به اينجاش كه ميرسه:تو خود حجاب خودي حافظ از ميان برخيز... بهش
نظرات شما عزیزان:
غضنفر به نامزدش گفت دوست داري فردا شب با هم غذا بخوريم نامزدش با اشتياق فراوان گفت : البته ، با كمال ميلغضنفر : خوب به مادرت بگو غذا درست كنه من فردا شب ميام خونتون !
يک روز غضنفر ميره مسجد، برگشتني ميبينه که کفشاش نيست با خودش
ميگه : من کي رفتم
غضنفر داشت تو خيابون ميرفت شنيد يه خانومي داره دعا مي خونه و به خدا ميگه : خدايا يه شوهر خوشگل برای من بفرست غضنفر در حالي که به طرف خانومه ميرفت ، ميگفت : خدايا هلم نده ، خدايا هلم نده
|
به حیف نون ميگن يه جمله بگو که توش چاي باشه ... ميگه قوري
یه اکیپی میرن کوه نوردی شب خواب بودن دیدن یکی داد می زنه جرج جرج... میگن: ما اینجا جرج نداریم که! خلاصه می خوابن صبح پا می شن میبینن ترک رو گرگ خورده!!!
حیف نون توي اتوبوس پر جمعيت پيله كرده بود به راننده و در گوش راننده حرف مي زد. راننده مرتب بهش مي گفت: برو بشين سر جات. آخرش مسافرها به راننده مي گن: آقاي راننده به حرفش گوش كن شايد كاري داره. راننده مي گه: نه بابا اومده به من مي گه: چپ كن يه كم بخنديم!
کشتي در حال غرق شدن بود. ناخدا فرمان خروج از کشتي را صادر کرد. مردها براي خروج هجوم آورده بودند. ناخدا مانع خروج مردها شد و گفت: خجالت بکشيد حق تقدم با زنان است. زنان بسيار خوشحال شدند و ضمن تشکر از ناخدا به خاطر رعايت حق خانم ها يکي يکي از کشتي خار�
کارمند داروخونه می گه: دیب دیگه چیه؟
یارو جواب می ده: دیب دیگه. این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره.
کارمنده می گه: والا ما تا حالا دیب نشنیدیم. چی هست این دیب؟
یارو می گه: بابا دیب، دیب!
طرف میبینه نمی فهمه، می ره به رئیس داروخونه می گه.
اون میآد می پرسه: چی میخوای عزیزم؟
یارو می گه: دیب!
---------------------------------------------
بچه ها توی کلاس داشتند سر و صدا میکردند که ناظم میاد تو با عصبانیت میگه: اینجا طویله است؟ یکی از بچه ها میگه: نه آقا اشتباهی آمدید!
--------------------------------------------
يارو ميره دسشويي .وقتي از دستشويي بر مي گرده نفس نفس مي زنه.ازش مي پرسن: مگه كوه كندي ؟ ميگه نه كوه ساختم
--------------------------------------------
انواع مرد: اروپايي:يه زن داره يه دوست دختر(زنشو بيشتر از دوست دخترش دوست داره) امريکايي: يه زن داره يه دوست دختر(دوست دخترشو بيشتراز زنش دوست داره) ايراني:يه زن داره سي تا دوست دختر(ننه اش رو از همه بيشتر دوست داره )
--------------------------------------------
هدف از آفرینش لرها : ۱- ایجاد رعب و وحشت در بین حیوانات ۲- ایجاد شادی بین انسانها ۳- روحیه دادن به ترکها !!
--------------------------------------------
پيريه ميگه: نه آقاي دكتر اتفاقا خيلي هم حالم خوبه، تازه با يه دختر 22 سالهي خوشگل هم ازدواج كردم و حامله هم هست! به نظر شما من كه تو اين سن تونستم بچه درست كنم، اصلا طوريمه؟
دكتره يه كم فكر ميكنه ميگه: حاج آقا، من ياد يه داستاني افتادم. يه دوستي داشتم كه خيلي عاشق شكار بود. يه روز صبح كه خواب آلود بود، اشتباهي چتر بارونيشو به جاي تفنگ شكاري برداشت و رفت شكار. همين طور كه ميرفت يهو يه خرس 500 كيلويي گنده جلوشو گرفت. ميدوني دوست من چيكار كرد؟ سريع چترشو به طرف خرسه گرفتو دكمهشو زد، در نتيجه خرسههم مخش تركيد و افتاد زمين.
پيرمرده كففففف كرد گفت آخه آقاي دكتر نميشه كه، حتما يكي ديگه همون نزديكي خرسه رو با تير زده بوده!!!
عشق نمي پرسه اهل کجايي ، فقط ميگه تو قلب من زندگي مي کني . عشق نمي پرسه چرا دور هستي فقط ميگه هميشه با من هستي . عشق نمي پرسه که دوستم داري فقط ميگه : دوستت دارم
فرمانده: پس اين سربازه ها (بجاي واژه سرباز براي خانمها بايد بگوييم
سربازه !)
كجان؟
معاون: قربان همه تا صبح بيدار بودن داشتن غيبت ميكردن
ساعت 10 صبح همه بيدار ميشوند...
سلام سارا جان
سلام نازنين، صبحت بخير
عزيزم صبح قشنگ تو هم بخير
سلام نرگس
سلام معصومه جان
ماندانا جون، واي از خواب بيدار ميشي چه ناز ميشي
...
صبحانه:
وا...اقاي فرمانده، عسل نداريد؟
چرا كره بو ميده؟
بچه ها، من اين نون رو نميتونم بخورم، دلم نفغ ميكنه
آقاي فرمانده، پنير كاله نداري؟ من واسه پوستم بايد پنير كاله بخورم
...
بعد از صبحانه، نرمش صبحگاه (ديگه تقريبا شده ظهرگاه)
فرمانده: همه سينه خيز، دور پادگان. بايد جريمه امروز صبح رو بديد
وا نه، لباسامون خاكي ميشه ...
آره، تازه پاره هم ميشه ...
واي واي خاك ميره تو دهنمون ...
من پسر خواهرم انگليسه ميگه اونجا ...
....
ناهار
اين چيه؟ شوره
تازه، ادويه هم
آبادانيه ميره تهرون سوار اتوبوس
ميشه ، به راننده بليط ميده.
راننده ميگه آقا اين بليط ماله
آبادانه ! آبادانيه ميگه : کوکا
چشتو خوب باز کن ! روش نوشته
آبادان و حومه
روش دفع انگل: سه روز فقط چایی و
بیسکویت میخوری، روز چهارم فقط
چایی میخوری در این موقع کرم میاد
بیرون و میپرسه پس بیسکویت کو؟
میگیریش
ترکه یخچال می خره، زنش می گه: پس
آنتنش کو؟
پسرش می گه: مگه کولره که آنتن
داشته باشه
به ترکه میگن لاین اتوبان رو رنگ بزنه
روز اول 6 مایلو رنگ میزنه
روز دوم 3 مایل رو و روز سوم کمتر از
یه مایل... صاحاب کارش بهش میگه هوی
چرا تو هر روز کمتر از دیروز کار
میکنی...؟ میگه "من نمیتونم بهتر
از این کار کنم... چون هر روز دارم
از قوطی رنگ دورتر میشم"
اصفهانیه به پسرش می گه: هر وقت با
دوست دخترت می ری سینما، توی سینما
قرار بذار تا اون مجبور شه بلیت
خودش رو حساب کنه
پسرش می گه: پس کی بلیت منو حساب
کنه
زن رشتیه نصفه شب داشته میرفته بیرون، رشتیه از خواب پا میشه، میپرسه: خانم جان! کجا میری؟ زنه میگه: دارم میرم ...س بدم! رشتیه میگه: جای دیگه نری!!
توی تلویزیون برعکسه فلسطینهای دارن اسراییلی ها رو قتل میرسونند
яima |